دوست عزیز و پیگیری که حتی تو این مدت طولانی که وبلاگ رو رمزی کردم که بتونم با خیال راحت بنویسم همچنان میای و وبلاگ رو چک میکنی، دلم میخواد بدونم چرا؟؟ :)))) باور کن اگر دلیلت قانع کننده باشه رمز رو بهت میدم همه نوشته ها رو بخونی!!
2 تا بود الان یکیش یادمه فقط...برچسب : نویسنده : elize1983 بازدید : 15
زندگی عجیبه شاید 5 یا 10 سال دیگه از این پل که رد میشدم یادم بیاد امروز رو که پر از فکر و هیجان و اندوه و تشویش دیدن درهای باز و بسته جلو راهم از روی این پل رد شدم با بغضی اندازه پرتقال در گلو و اشکی که عینک آفتابی خوشبختانه نمیگذاشت بقیه ببینن.
برچسب : نویسنده : elize1983 بازدید : 31
دنیا عادل نیست زندگی عادلانه نیست، هیچ وقت فکرش رو نمیکردم اون دختر زیبا و شاد و باطراوت که 20 سال پیش دیدم (جقدر زود 20 سال گذشت) امروز در بستر بیماری با مرگ دست و پنجه نرم می کنه اونم بعد از 5-6 سال جنگ با سرطان. یک لجظه برمیگردم به اون زمان ... آدم هیچ تصوری از آینده نداره همه چی مثل قصه هاست فقط اتفاق نیفتاده که بدونی و این قصه ها که میشنوی همه واقعیت زندگی یک نفر هستن.
برچسب : نیستن, نویسنده : elize1983 بازدید : 14
یکشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۹۶
خواهر بزرگه رفته مسافرت و حسابی بهش حسودیم میشه حای خیلی خوبی رفته :)
برچسب : ندیده, نویسنده : elize1983 بازدید : 14
معمولا نمیشینم نوشته های قبلی رو بخونم ولی الان یهو نشستم و مال 4 سال پیش رو یه چندتاییش رو خوندم، حس خوبی داد بهم که نوشتم حتی از بعضی چیزهای روزمره که الان حسشون رو فراموش کردم باید بیشتر بنویسم
برچسب : روزمره, نویسنده : elize1983 بازدید : 10
برچسب : کارای, نویسنده : elize1983 بازدید : 19
سه شنبه ۲۸ شهریور ۱۳۹۶
داریم کم کم وام هایی که گرفتیم رو میدیم و قرض و قوله ها رو صاف می کنیم از این بابت خوشحالم .
یک اتفاق خیلی خوب قراره برامون بیفته که الان کاراش رو کردیم و سه ماه دیگه است و از این بابت یک شب از هیجان نخوابیدم !